اقتصاد، ارزش آب
ارسلان بی نیاز؛ محمود احمدپور برازجانی؛ سامان ضیائی؛ حمید محمدی
چکیده
آب یک نهاده کمیاب است که در فعالیتهای کشاورزی به ویژه در مناطق خشک اهمیت فراوانی دارد؛ بنابراین، استفاده بهینه از منابع محدود آب به ویژه در کشاورزی از اهمیت بسزایی برخوردار است. به همین منظور، پژوهشی با هدف بررسی روشهای قیمتگذاری و سهمیهبندی آب (کاهش حجم آب در دسترس) در زیربخشهای زراعت و باغبانی استان کهگیلویه و بویراحمد ...
بیشتر
آب یک نهاده کمیاب است که در فعالیتهای کشاورزی به ویژه در مناطق خشک اهمیت فراوانی دارد؛ بنابراین، استفاده بهینه از منابع محدود آب به ویژه در کشاورزی از اهمیت بسزایی برخوردار است. به همین منظور، پژوهشی با هدف بررسی روشهای قیمتگذاری و سهمیهبندی آب (کاهش حجم آب در دسترس) در زیربخشهای زراعت و باغبانی استان کهگیلویه و بویراحمد با استفاده از رهیافت برنامهریزی ریاضی مثبت (PMp ) انجام شد. در این پژوهش الگوی کشت موجود در منطقه و سیاستهای قیمتگذاری و سهمیهبندی آب در قالب هفت سناریو شامل: (بدون سهمیهبندی آب و بدون قیمتگذاری آب)، (بدون سهمیهبندی+10% افزایش قیمت)، (بدون سهمیهبندی+20% افزایش قیمت)، (بدون سهمیهبندی+ 30% افزایش قیمت)،(10% کاهش سهمیه و بدون قیمتگذاری)، (20% کاهش سهمیه و بدون قیمتگذاری)، (30% کاهش سهمیه وبدون قیمتگذاری) بررسی شد. نتایج نشان داد که سطح زیر کشت گندم آبی از 28530 هکتار در الگوی پایه به 23004 هکتار در سناریو کاهش30% سهمیه آب کاهش یافت. همچنین میزان سطح زیر کشت جو آبی در سطوح کاهش 10%، 20%و 30% سهمیه، به ترتیب 1%، 5% و 13% کاهش یافت. سطح زیر کشت ذرت دانهای در الگوی پایه 1921 هکتار بود که در سناریوهای 10%، 20% و 30% سهمیهبندی به ترتیب 2/6%، 7% و 4/22% کاهش یافت. با این وجود سطح زیر کشت گندم دیم با کاهش سهمیه آب، به میزان یک درصد افزایش یافت. نتایج مربوط به تأثیر سناریوهای مختلف بر مصرف نهادهها نشان داد که در سناریو (10 درصد کاهش سهمیه آب) میزان مصرف کود، هزینه نیروی کار نسبت به سناریو فعلی تغییری نداشت.. نتایج در بخش زراعت نشان داد که تمام سناریوهای مربوط به افزایش قیمت آب و یا کاهش سهمیه آب، سطح زیر کشت و مصرف آب محصولات آببر کاهش و سطح زیر کشت محصولات دیم افزایش یافت. به علاوه نتایج گویای کاهش بازده ناخالص فعالیتهای کشاورزی میباشد که خود منجر به کاهش سطح فعالیتهای کشاورزی در منطقه می شود و این موضوع تبعات اجتماعی و اقتصادی بر شرایط کشاورزی منطقه دارد. با تشدید محدودیتهای آبی (افزایش قیمت و کاهش سهمیه) مقدار آب مصرفی برای باغات استان نیز کاهش یافت. به طور کلی به نظر میرسد که افزایش قیمت آب، کاهش سهمیه آب و نیز ترکیب این دو سناریو میتواند سبب کاهش اتلاف آب در فعالیتهای کشاورزی شود.
حسین بدیع برزین؛ محمود هاشمی تبار؛ سید مهدی حسینی
چکیده
از آنجا که بخش کشاورزی بزرگترین مصرف کننده آب است، ارائه شیوههای مدیریت منابع آب و تدوین سیاستهای صحیح در این بخش به منظور افزایش بهرهوری این نهاده ضروری به نظر میرسد.در مطالعه حاضر، تحلیل اقتصادی اثرات سهمیهبندی و قیمتی آب آبیاری بر الگوی کشت و مدیریت تقاضای آب در دشت سیستان با استفاده از مدل برنامهریزی ریاضی مثبت ...
بیشتر
از آنجا که بخش کشاورزی بزرگترین مصرف کننده آب است، ارائه شیوههای مدیریت منابع آب و تدوین سیاستهای صحیح در این بخش به منظور افزایش بهرهوری این نهاده ضروری به نظر میرسد.در مطالعه حاضر، تحلیل اقتصادی اثرات سهمیهبندی و قیمتی آب آبیاری بر الگوی کشت و مدیریت تقاضای آب در دشت سیستان با استفاده از مدل برنامهریزی ریاضی مثبت (PMP)[1]در سال زراعی 95-1394 مورد بررسی قرار گرفت. برای تحقق این هدف، در این مطالعه یک سامانه مدلسازی اقتصادی شامل مدل تولید محصولات کشاورزی منطقهای (SWAP)[2] به کار رفت و برای حل این سامانه مدلسازی از نرمافزار کاربردی GAMSنسخه 1/24 استفاده شد. نتایج نشان داد که اعمال سیاستهای قیمتگذاری و سهمیهبندی آب آبیاری منجر به کاهش مجموع سطح زیرکشت محصولات منتخب و کاهش بازده ناخالص کشاورزان دشت سیستان میشود. این در حالی است که سیاستهای مذکور به ترتیب منجر به صرفهجویی 594/4 تا 456/24 و 123/7 تا 484/29 میلیون مترمکعب آب مصرفی در الگوی کشت منطقه میشود. کاهش مجموع سطح زیرکشت محصولات منتخب زراعی تحت سناریوهای مختلف سیاست سهمیهبندی آب آبیاری، به خصوص محصولات با صرفه اقتصادی بالاتر مانند هندوانه، خربزه و پیاز میزان مجموع بازده ناخالص کشاورزان سیستانی از 1425694 به 1292677 میلیون ریال میرسد که کاهش میزان سود ناخالصی معادل با 17/2 تا 33/9 درصد را در الگوی زراعی منطقه به همراه دارد. بدین ترتیب اعمال سیاست سهمیهبندی آب آبیاری با توجه به صرفهجویی حدود 30 میلیون مترمکعب آب در دسترس کشاورزان، در مقایسه با سیاست قیمتگذاری آب راهکار مناسبتری برای حفظ و صیانت از منابع آب موجود در دشت سیستان است.
[1]- Positive Mathematical Programming
[2]- State Wide Agricultural Production
محمد علی اسعدی؛ صادق خلیلیان؛ سید حبیب اله موسوی
چکیده
مطالعه حاضر به دنبال تعیین الگوی کشت بهینه محصولات زراعی شبکه آبیاری دشت قزوین با تأکید بر سیاست کمآبیاری و کاهش مصرف کود و سموم شیمیایی است. برای این منظور، از رهیافت برنامهریزی ریاضی مثبت (PMP) و حداکثر بینظمی (ME) استفاده شده است. نتایج گزینه اول (کمآبیاری پنج درصد در محصولات گندم، جو، ذرت علوفهای، ذرت دانهای و چغندرقند ...
بیشتر
مطالعه حاضر به دنبال تعیین الگوی کشت بهینه محصولات زراعی شبکه آبیاری دشت قزوین با تأکید بر سیاست کمآبیاری و کاهش مصرف کود و سموم شیمیایی است. برای این منظور، از رهیافت برنامهریزی ریاضی مثبت (PMP) و حداکثر بینظمی (ME) استفاده شده است. نتایج گزینه اول (کمآبیاری پنج درصد در محصولات گندم، جو، ذرت علوفهای، ذرت دانهای و چغندرقند در مرحله رسیدن و کمآبیاری پنج درصد در مرحله رشد رویشی برای یونجه توأم با کاهش پنج درصد کود و سموم شیمیایی) نشان داد که محصولات چغندرقند، یونجه، ذرت دانهای و ذرت علوفهای به دلیل بالا بودن بازده اقتصادی نسبت به دو محصول گندم و جو وارد الگوی کشت میشوند. همچنین اعمال این سیاست منجر به افزایش بازده ناخالص مزرعه (5/4 درصد ) و کاهش آب مصرفی (1/5 درصد) اراضی زراعی منطقه شد. در اثر اعمال گزینه دوم نیز الگوی کشت به سمت محصولاتی که صرفه اقتصادیبالاتری به ازای مصرف هر مترمکعب آب آبیاری دارند،پیش میرود، بهطوریکه اعمال این گزینه باعث افزایش بازده ناخالص مزرعه و کاهش آب مصرفی به ترتیب به میزان6/3 و 2/17 درصد شده است. دیگر نتایج تحقیق نشان داد که شاخصهای پایداری منابع آب، انواع کودو سموم شیمیایی در اثر اعمال سیاستهای مذکور در الگوی PMP، کمتر از وضعیت فعلی الگوی کشت منطقه است. شاخصهای مذکور مبین این واقعیت است که مصرف زیاد آب،کود و سموم شیمیایی مانع رسیدن به یک کشاورزی پایدار میگردد.